بخشی از وصیت نامه شهید ابوالقاسم کحالی
وصیت نامه اینجانب ابوالقاسم کحالی فرزند محمود
همسرم
در مدتی که با من زندگی کردی هیچگاه روی خوش زندگی را ندیدی. همیشه ناکامی و دربدری برای تو به ارمغان آوردم. همیشه خستگی بیرون را به خانه آوردم و بر سر تو ریختم و با منطق بدی که داشتم بطور مداوم ترا مورد آزار و اذیت قرار دادم. همسر خوبم تو با صبر و تحمل، کلیه دشواریها را به خاطر خدا تحمل کردی و به خاطر خدا مرا تحمل کردی و به خاطر خدا مرا تحمل کردی. با وجود آنکه بچه مریض در خانه داشتیم همیشه مشوق من بودی که به جبهه بروم و تو خود تنها میماندی.
خداوند انشاا… تو را از صابران قرار دهد و ترا با سرور زنان عالم محشور گرداند. امیدوارم که از من درگذری زیرا اگر تو از من بگذری، خدا هم خواهد گذشت… انشاا… وگرنه وای بر حال احوال آدمی همچون من.
نور چشمانم محمدباقر و محمدجواد
زمان، زمان ایثار است. اکنون زمانی است که به حول و قوه الهی کاخهای مستکبرین عالم یکی پس از دیگری بدست مستضعفین بر سرشان خراب میشود و معنی آیه «و نرید ان نمن …» تحقق پیدا کرده که مستضعفین عالم بر مستکبرین غلبه خواهند نمود.
عزیزان من تمام هم و غم خود را در راه مبارزه با مستکبرین بگذارید و انقلاب اسلامی را و این جمهوری را که با خون صدها هزار شهید بدست آمده و دست کلیه ابرقدرتها از خاک پاک ایران سرزمین اسلامیمان کوتاه نموده حراست کنید و در این راه از نثار جان خویش دریغ نورزید. به برپایی نماز اهمیت بدهید. در آن دنیا اولین پرسشی که از انسان میکنند اینست که نماز خواندهای یا نه. در کلیه صحنههایی که برای حفظ دستاوردهای انقلاب برگزار میشود، شرکت کنید. از کمک و یاری به مردم مستمند دریغ نورزید. با دوستان دین، دوست و با دشمنان دین، دشمن باشید و فرق نمیکند که دشمن دین که باشد. حتی اگر نزدیکترین فرد به شما باشد، چونکه حفظ نظام جمهوری اسلامی مانند نماز واجب است.
نور چشمانم بابا را حلال کنید و همیشه به دنبال کسب علم و دانش باشید. ثروت واقعی علم است نگذارید که منافقین درس بخوانند و مشاغل کلیهی مملکت را در دست بگیرند و بچه حزب اللهی هم نظافتچی و آبدارچی او باشد.
به امید بخشش از طرف خداوند
بنده سراپا تقصیر
ابوالقاسم کحالی
۷۲/۱۰/۳