معرفی کتاب
میگویند هر آدمی به دنیا آمده برای انجام رسالت و مأموریتی. رسالت بعضیها عاشقی است تا بشوند نورِ چشمی خدا و اینکه خدا ویژه دوستشان داشته باشد و بخواهدشان. این جور آدمها همیشه بودهاند، از زمان آدم و حوا تا همین قرن بیست ویکم.
میگویند عاشقها را خدا آفریده برای خودش. برای این که، چند روزی بیایند توی دنیا، دلبری کنند و برگردند. بعضیها صبر و قرار ندارند او زودتر برمیگردند پیش معشوقشان؛ اما بعضیها دیرتر میروند. نه این که خدا دوستشان نداشته باشد، نه این که صبر و قرارشان بیشتر از بقیه باشد، فقط خدا چند صباحی بیشتر ماندگارشان میکند تا هر چه از عشق و عاشقی میدانند یاد بقیه هم بدهند و فوت و فن دلبری و قِلِق نور چشمی شدن برای خدا دستِ همه بیاید. یکی از همین عاشقها بود شهید ابوالفضل رضائیان.
همیشه سرباز روایت زندگی مردهایی است که بعد از سالها مبارزه همچنان سرباز وطن ماندهاند. دنبال نام و نشان نرفتند و مبارزه را به همراه رنجهای بعد از آن ادامه دادند. در بالا و پایین یک زندگی سراسر مظلومیت ولی آگاهانه، با سربلندی روزگار گذراندند و در نهایت به قافله یاران شهیدشان پیوستند. اینها سربلندان تاریخ دفاع مقدساند. فاطمه تقیزاده در کتاب همیشه سرباز سراغی از شهید ابوالفضل رضائیان گرفته و سالهای پس از جنگ او را به رشته تحریر درآورده است.
برشی از کتاب
طاقت قهرهای محبوبه را نداشت هیچ وقت. محبوبه قهر نمیکرد، دلخور که میشد سکوت میکرد فقط. سکوتِ محبوبه عذابآور بود برای ابوالفضل. میگفت: «هر چه میخواهی بگو؛ اما سکوت نکن». برای رفع خستگیهایش چای دم میکرد و برای رفع دلتنگیهایش برنامه سفر میچید. تنهایی هیچ جا نمیرفت. حتی اگر مقصد مکانیکی سرِ خیابان بود، محبوبه را هم سوار ماشین میکرد و میبردش مکانیکی.
هر جا که میرفت، هر مأموریتی که پیش میآمد بدون سوغاتی و هدیه برنمیگشت. خوش سلیقه بود و میدانست سلیقهاش را؛ اما هیچ وقت نمیگفت دوستت دارم! محبوبه هم سر به سرش میگذاشت و ..
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.