معرفی کتاب
پشت کردن به وطن همیشه خیانت نیست. گاهی فقط دلخوری؛ چمدانت را میبندی و میروی.
خیانت اما نه فقط پشت کردن به وطن، که پشت کردن به خانواده است.
در یک لحظه، مثل نمایش یک فیلم تمام رنجهای مادرت و دستهای پینهبسته پدرت از مقابل چشمانت عبور میکند. پلک میزنی و با خودت فکر میکنی وقتی خبر رفتنت توی شهر بپیچد،
چه بر سر عزیزانت خواهد آمد؟
بار سنگین زخم زبان و نگاه پر از کینه و سرزنش مردم در آن شهر کوچک، آیا توانی برای دوباره ایستادن و سربلند کردن برایشان باقی خواهد گذاشت؟
جواب دوستانت را چه بدهی؟ جواب همرزمانت را چه؟
همین بچههای ساده و باغیرتی که تا دیروز با دست خالی ولی دلدار، شانه به شانهی هم ایستاده بودید برای حفاظت از شهرتان.
چرا رفتی سمت آنهایی که خون سربازان وطنت بر گردنشان بود؟ یعنی تا آن لحظه که دوشادوش هم جنگیده بودید، دروغ میگفتی؟
پاهایت را که حالا از هجوم این همه افکار منطقی و عاطفی سنگین شده را به سختی از زمین میکنی. میان سیاهی شب راه میافتی و گردنهها را طی میکنی. آنقدر میروی که دیگر از شهر کوچکت، حتی سوسوی چراغهایش پیدا نیست. و روبهرویت هیچ روشنایی آغوش نگشوده به استقبال. باید بزنی به تاریکی.
هیچ کس نمیداند که تو رازی داری. ولی همه میدانند در عالم رازی هست که جز به بهای خون فاش نمیشود.
کتاب کُرّ کرماشان تکهای از تاریخ ناگفتهی مردم کرد است. این کتاب را بخوانید تا به گوشهای از اسرار ناگفتهی جنگ تحمیلی هشت سالهمان پی ببرید. روایتی از نبرد یک سرباز که شاید تا به حال هیچ قصهگویی نداشته است!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.