شهید علی اکبر پریمی
سردار شهید علیاکبر پریمی در ۱۱ آذرماه سال ۱۳۴۱ به دنیا آمد. در سن ۶ سالگی به همراه خانواده از دامغان به تهران آمد و در مدارس تهران به تحصیل پرداخت. علی اکبر تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته جغرافیا در دانشگاه امام حسین (ع) شروع کرد و پس از اخذ مدرک لیسانس به تدریس در مسائل آموزشی و نظامی پرداخت.
وی حضور فعالی در برنامههای بسیج داشت و به عنوان مربی آموزشی اسلحهشناسی، نقشهخوانی، جنگ روانی و … فعالیت میکرد. این فعالیتها ادامه داشت تا زمانی که در سال ۶۱ برای اولین به پادگان دوکوهه اعزام شد. سال ۱۳۶۱ در سن ۱۹ سالگی با دخترعموی خود ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند است.
یکی از همرزمان و همراهان این شهید در دوران جانبازی و تحصیل، درباره وی میگوید: شهید علی اکبر پریمی به رغم جانبازی بالا و درصد شیمیایی که داشت، بسیار صبور و پرتلاش بود. علی اکبر در مسائل اخلاقی و فرهنگی زبانزد بچهها بود و اگر کسی با او همنشین و همصحبت میشد، احساس میکرد که در همان فضای خلوص و سادگی دوران جنگ و رزمندههاست.
شهید پریمی در ۲۴امین روز فروردین۱۳۶۲ در منطقه فکه بر اثر اصابت ترکش از ناحیه گردن زخمی شد. در ۱۴ آبان ۱۳۶۲ در منطقه پنجوین از ناحیه گردن و دست چپ مورد اصابت ترکش قرار گرفت. حدوداً دو سال بعد در تاریخ ۲ اسفند ۱۳۶۴ در منطقه فاو شیمایی شد و در۲۳ دی ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه براثر اصابت ترکش از ناحیه پا و دست راست مصدوم شد. سرانجام سردار جانباز علی اکبر پریمی در ساعت ۹:۳۰ صبح در ۲۷ فروردین ۱۳۸۶ در تهران، بیمارستان بقیهالله به شهادت رسید و به جمع همرزمانش در سنگر سوخته عملیات کربلای ۵ پیوست. پیکر مطهرش را در زادگاهش شهرستان دامغان به خاک سپردند.
شهید پریمی بسیار پیرو ولایت بود و همیشه سفارش میکرد که به بچههای آن وادی (جبهه و جهاد) سربزنید مبادا که فراموش شوند. او رفت درحالیکه نگران یادگاران واقعی عرصه مردی و مردانگی بود. او رفت درحالیکه میترسید مبادا پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خم زندگی روزمره گم شوند و بهراستیکه بهحق نگران بود.
۱۹ ساله بود که در بیت امام خمینی(ره) مشغول به کار شد. یک روز به پدرش گفت: بابا! امام خمینی گفتند جوانها باید ازدواح کنند. پدرش گفت: علی اکبر! شما هنوز سنت کم است. گفت: در بیت به ما گفتند ازدواج کنید.
پدرش گفت: کسی را مدنظر داری؟ گفت: هر کسی را که شما بگوید من موافقم… پدرش گفت: برادرزادهام خوب است.
قبول کرد و ما را برای خواستگاری فرستاد روستا منزل عمویش. صحبت کردیم خانواده عمویش موافقت کردند. ظرف ۲۴ ساعت کارها را انجام دادیم و عقد کردیم. خانواده دختر از ما ۱۵ روز وقت خواستند تا برای عروسی آماده شوند. بعد از این مدت عروسی گرفتیم. عروس را به منزل خودمان آوردیم.
راوی: مادر شهید
فرازهایی از وصیتنامه شهید علی اکبر پریمی
اینجانب علیاکبر پریمی با اعتقاد و اقرار بر یکتا بودن ذات باریتعالی و رسالت و خاتمیت حضرت محمد(ص) و ولایت حضرت امیر(ع) و یازده فرزند پاک او و انتظار فرج حضرت مهدی(عج) از خداوند رحمان میخواهم که انشاءالله ما را از سربازان و یاوران مخلص آن حضرت قرار دهد.
ای عزیزان، راه من و تمامی شهدا و جانبازان و آزادگان، پیروی محض از حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای بوده و این پیروی مطلقاً برای تقرب به خدا و رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین(ع) و کمک به نهضت و انقلاب حضرت مهدی(عج الله) میباشد. یادتان نرود که حضرت امیر (ع) اگر تنها ماند، ما نباید این عزیز بزرگوار را تنها بگذاریم چون اگر سید علی تنها بماند دیگر در مقابل حضرت زهرا (س) و رسولالله (ص) و… جوابی نخواهیم داشت و با دست خود دین پیامبر (ص) را از بین بردهایم. خداوند انشاءالله از سر تقصیرات تمامی بندگان خود بگذرد. امید و آرزوی من این است که انشاءالله در راه خدا و رکاب امام زمان (عج) و رهبر معظم شهید بشوم و راضی هستم به رضای دوست.
ای امت مسلمان این مژده را به شما میدهم که اینهمه خون که دادید بالاخره صبح پیروزی فرا خواهد رسید (الیس بصبح القریب)
ما دوست داریم روزی شهادت را در بغل گرفته و صورتمان از خون سرمان رنگین شود و به خدا سوگند که من مرگ در میدان جنگ را سعادت میدانم و مرگ در بستر را ننگ.
مزار سردار شهید علی اکبر پریمی در گلزار شهدای دامغان استان سمنان زیارتگاه عاشقان شهدا میباشد. یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد.