معرفی کتاب
تقریبا از همه خبر رسیده بود؛ از او نه. چه آنهایی که از مردم معمولی و بی اسم و رسم بودند و چه آنهایی که شناختهتر و مشهورتر. ازشان جسمی یا نشانهای رسیده بود و سپرده شده بودند به خاک. هر چه که بود دل خانوادهای به آرامش رسیده بود و بعدش مراسم ترحیم و عزا. یکی دو نفر خیلی دیرتر از بقیه پیدا شدند؛ حتی مشکوکتر. از آن قیامت صبح منا که حالا سالها گذشته، تصور کنید ماهها بعد، پیکری گوشه سردخانه سعودیها پیدا شد که حتی عینک آفتابی دور گردنش سالم مانده و خیلی آرام زیر پارچههای رنگی خوابیده بود. و مگر میشود از جمعی که رفتهاند، یکی دو نفر دیرتر بیایند؟ خیلی دیرتر! بله میشود. میشود زودتر از همه بروی و دیرتر بیایی. تنها به این دلیل که تو نیروی اطلاعات امنیتی.
محمدعلی قربانی از زندگی شهید علیاصغر فولادگر، روایتهایی را گردآوری کرده که هر کدام از زبانی مرور شدهاند. از زمان جنگ، ماموریتهای پس از آن و سفر و ماموریت آخر مردی که فولاذ نامیده شده بود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.