معرفی کتاب
فکر کنید سالهای عمرتان را پای بزرگ شدن یک بچه بگذارید. شبها و روزهای بسیار، که شیرینی و سختی درهم آمیختهای دارد.
آرزوهایتان را تصور کنید. شادی دلتان را از تماشایش وقتی قد کشیده است و بلد است احترامتان کند درست در سن و سالی که بر قلّهی غرور جوانی قدم میزند.
درست در روزگاری که باید ثمرهای از آن درخت جوان حاصلتان شود، جنگ شعله بکشد. آن هم نه در دیار خودتان. صدای نالهی مظلومان دنیا را بردارد و آن ستمدیدگان نسبتی با شما نداشته باشند. پسر سروقامتتان آرام از دلش رخت بربندد. بخواهد که برود. کولهپشتی نظامی بردارد به مقصد راهی دور. آن سوی مرزها. برود و حتی خبری هم از او نرسد. یک هو شما بمانید و جای خالیاش. جای خالی مزارش حتی! کسی نتواند سنگی را نشانتان بدهد و بگوید خودش را که نه، تکهای از لباسش را اینجا به خاک سپردیم! هیچ چیز از آن پسر یک متر و هشتادی نمانده باشد. مطلقا هیچ چیز! بعد خودتان را اینطور آرام کنید که محمدحسین همین را میخواست. گمنامِ گمنامِ گمنام ماندن را. بینشانه بودن را.
محمدحسین نیری امید یک خانواده بود. قطرهای زلال که انگار با گرمای اطمینانبخش امام، بخار شد و رفت به آسمان. خون گرمش ریخت روی زمین خوشی ندیدهی افغانستان. کتاب قهرمان گمشده را بخوانید و باور کنید؛ قصهی بیتفاوت نبودن را، همتِ کوشیدنی به قدر وسع برای برقراری عدالت و امنیت در تمام جهان، قصهی امید به حکومت مظلومان.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.