معرفی کتاب
نه اینکه برای جنگیدن فقط شور داشته باشی. بلکه منطق و محاسبه و احتیاط را توی مشت بگیری و جلو بروی. حتی اگر نوجوان سیزده چهارده ساله گمان کند ترسیدهای! وقتی با هر سوت خمپاره ذکر میگیری و روی زمین میخوابی. نگاهت کند و بتواند راحت بپرسد: “شما میترسید؟” تو برایش پدری کنی و بگویی: “حفظ جان واجب است که ما سرباز اسلامیم و نباید بیگدار به آب بزنیم.”
موی سر و صورتت سفید شده باشد و پا به پای جوانها بدوی و آرزوی شهادت پرفروغترین ستاره در دلت باشد. بعد سرنوشت طوری رقم بخورد که تو با دو تا تیر و ترکش به آرزویت نرسیده باشی. تو را ببینند و بگویند عجب اشتهایی داشتهای استاد مرتضی! چقدر تیر خوردهای! و ندانند هر کدام از آن تیر و ترکشها استجابت دعای یکی از سالهای بسیاری است که منتظر شهادت بودهای.
در کتاب “جادهی گیلیگادر” از شهید ماشاءالله استادمرتضی خواهید خواند. روایت کسی که خیلی قبل از مبارزات علیه رژیم شاه، شهر به شهر به دنبال حق و عدالت و شهادت بود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.